م.حامدی - سقز

حقیقت این است که بر اساس فهم قرآنی هدف از خلق انسان و جن عبودیت خداوند می‌باشد. وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِیعْبُدُونِ [1] یعنی: و ما جن وانس را خلق ننمودیم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند. و عبادت بر اساس فهم قرآنی عبارت است از اینکه انسان طبق فرمان خداوند از نعمات و امکانات مادی و معنوی جهان هستی استفاده نماید تا بدین وسیله استعدادهای انسانی رشد یابند و انسان توسط آن در دو جهان از لحاظ مادی و معنوی سعادتمند شود.
پس عبادات هدیه‌ای بزرگ از جانب خداوند به انسان است نه مانع زندگی انسان. لذا بایستی همیشه و در هر حال خداوند را بدین خاطر ستود و شکرگزار او بود، که ما را برای این هدف مبارک (که تأمین کننده‌ی آرزوهای بی‌نهایت ما، در دو جهان است) خلق نموده است. نکته‌ی مهم در اینجه این است که این امر مهم تحقق نخواهد یافت مگر با حضور و وجود دو امر اساسی که عبارت‌اند از: 1- عمران و آبادانی زمین 2- تزکیه و رشد استعدادهای انسان.

به عبارت دیگر می‌توان این را بیان داشت که یکی از آن دو اقامه‌ی صلاة است و دیگری انفاق مال در راه خدا. که بر اساس فرموده‌ی بعضی از بزرگان، بندگی خدا در دو امر خلاصه می‌شود. یکی عبارت است ارتباط انسان با خدا (اقامه‌ی صلاة) و دیگری ارتباط انسان با بندگان خدا (انفاق مما رزق الله) و سایر عبادات یا مکمل و یا تقویت‌کننده‌ی این دو هستند. بدین خاطر بر اساس فرموده‌ی قرآن برای هیچ مسلمانی جایز نیست که آن دو را از هم جدا نماید زیرا این دو امر تمامی دین خدا را حمل می‌نمایند. و در قرآن نیز با هم آمده‌اند.

اینک به یاری خدا به خدمت سوره‌ی بلد می‌رویم تا در باره‌ی انفاق در راه خدا فهمی درست کسب کنیم و بدنبال آن مجداً به آن عمل نماییم. و از این طریق به سعادت هر دو جهان نایل شویم.

گرچه سوره‌ی بلد جزو سوره‌های مکی است و محور آن تثبیت عقیده و ایمان به قیامت و تفکیک میان موضع‌گیری ابرار و فجار می‌باشد اما در این سوره‌ی مبارک به یکی از ارکان مهم بندگی انسان برای خدایعنی انفاق در راه خدا به عنوان شاخصه‌ی بسیار مهم مؤمنین تازه کار (اصحاب الیمین) اشاره شده‌ است که امیدواریم با جدیت صحابه‌گونه آن را فهم نمود و نسبت به آن عالم به معنی قرآن گردیم. یعنی عملاً بدان شناخت، ملتزم شده و تسلیم گردیم.

در قرآن درجات ایمان در دو سطح خلاصه گردیده است (گرچه در هر یک از این مقاطع درجات بی‌شماری وجود دارد اما از این دو کانال خارج نمی‌شوند.)

1. مؤمنین تازه‌کار و مبتدی که بعد از خروج از نفس اماره در نفس لوامه وارد می‌گردند و متصف به خصائلی می‌شوند که بعداً موضوع آن‌ها را در خصوص انفاق در راه خدا در این سوره بیان خواهیم نمود.

2. کسانی که بعد از مجاهدت فراوان، مرحله‌ی نفس لوامه را طی می‌نمایند و به مرحله‌ی نفس مطمئنه خواهند رسید و جزو مقربین و سابقین عصر خود می‌شوند. که در دنباله‌ی بحث به موضع این گروه نیز در مورد انفاق در راه خدا اشاره خواهیم نمود. البته در قرآن با وضوح کامل خصوصیات هر دو دسته بیان شده است. که ما بایستی بر اساس این معیارهای قرآنی وضعیت ایمانی خود را بسنجیم و برای خود مشخص کنیم که در کدام درجه‌ی ایمانی قرار داریم. یعنی ما اجازه نداریم بر اساس معیارها و تأویلات خود، درجه‌ی ایمانی خویش را معین نماییم.

خداوند در این سوره موضوع مورد نظر را با سوگند به مکه و سکونت پیامبر و پدر و مادر و فرزندان آدمی آغاز می‌کند تا بدنبال آن مطلب مهمی را بیان دارد. و آن این است که انسان در این مرحله از حیات برای ادای امتحان الهی به این جهان آمده است و در راستای این امر با خوشی‌ها و مشقات نیز آزمایش خواهد شد. لذا می‌فرماید: ما انسان را در رنج و مشقت آفریدیم. آیا او گمان نموده که ما بر او توانایی نداریم؟

در ادامه به عنوان سنبل انفاق در راه طاغوت به موضوع ابی‌الأسد بن کلده اشاره نموده که با افتخار این را بیان می‌داشت: در راه مخالفت با دین خدا اموال بسیاری را صرف نمودم. که خداوند در این رابطه او را سرزنش نموده و می‌فرماید: مگر او این امر را نمی‌داند که در این امتحان شکست خورده است. آیا او گمان داشته که کسی او را نمی‌بیند؟ تا به تناسب اعمالش او را جزا دهد. در حالی که این خداوند است که وسایل کسب ثروت را به انسان بخشیده است. اما انسان به گمان باطل خود چنین پنداشته که تنها خودش مال و ثروت را بدست آورده است.

در نتیجه خداوند این حقیقت را به او گوشزد می‌کند که: آیا ما برایش دو چشم، دو لب، و دو راه هدایت و گمراهی را قرار ندادیم؟ در حالی که او آن‌ها را در راه غیر خدا بکار برده و بدین وسیله آن‌ها را ضایع نموده است و این البته بی‌انصافی بزرگی است. زیرا می‌بایست در این زمینه شاکر می‌بود و نعمت‌های خدای را در راه رضایت او (که متضمن تأمین سعادت مادی و معنوی انسان در دو جهان می‌باشد) بکار می‌گرفت.

سپس در ادامه می‌فرماید: چرا با سرعت و شدت در این عمل شاق (انفاق مال در راه خدا و خلاص شدن از بخل کشنده) وارد نشد که تنها در این صورت موضع درست می‌گیرد. تو چه می‌دانی عقبه چیست؟ عقبه عبارت است از انفاق مال در سه زمینه‌ی مهم.

1- آزاد کردن بندگان (فک رقبة) یعنی انسان مؤمن بایستی برای رهایی بشریت از تمامی بندهای اسارت مادی و معنوی (چه برده‌داری در قالب کهن و چه در قالب جدید که همان طاغوت‌های درونی و بیرونی بشر می‌باشند) در حد لازم و شایسته اموالش را صرف نماید. که مصداق فعلی آزاد کنندگان بشریت از بندهای اسارت، جنبش‌های اسلامی در جهان معاصر می‌باشند و این امر از مصارف هشتگانه‌ی زکات (فی سبیل الله) می‌باشد.

2- اطعام دادن به دو دسته در روزگار فقر و تنگدستی. (الف: یتیمی که از اقوام انسان است. ب: مسکینی که بر اثر ناتوانی و فقر خانه نشین گردیده و توانایی انجام کار را ندارد. البته اطعام دادن، تنها یکی از مصادیق رفع نیازهای آن‌ها است لذا بایستی به تأمین همه‌ی نیازهای آن‌ها پرداخت.)

بعد از انجام امور مذکور بایستی سه امر روانی دیگر را نیز لحاظ نمود.

1. انگیزاننده‌ی این اعمال، ایمان دینی و رضایت خداوند باشد و انگیزه‌ی دیگری مطرح نباشد.

2. بایستی بعد ازانجام این امور (انفاق مال) به امر دیگری نیز پرداخت و آن اینکه فقرا را به صبر در مقابل فقر ناخواسته دعوت و توصیه نمود تا بخاطر فقر دچار رزق حرام و معصیت خداوند نگردند و در این امتحان الهی شکست نخورند. البته این کارها تنها بعد از بکار بردن تمامی اسباب کسب ثروت از جانب فقرا (جهت ریشه کنی فقر) مورد پسند خداوند است در غیر این صورت رضایت دادن به فقر و عدم تلاش برای ریشه کنی آن حرام است و این کار از جانب باری تعالی نیز جزو صبر مذموم و ناپسند محسوب می‌شود.

3. ثروتمندان را به انفاق و حمایت از فقرا تشویق و ترغیب نماید. زیرا وظیفه‌ی مؤمنین تنها انفاق مال نیست بلکه تشویق دیگران برای انفاق به مستمندان نیز از امور واجب است و ترک آن بر اساس سوره‌ی ماعون موجب بی‌ایمانی به قیامت می‌شود. گرچه این امر از امور غریب و فراموش شده در میان امت اسلامی است می‌بایست مجدانه نسبت به احیای آن همت گماشت.

البته تمامی امور سه گانه مذکور در صورتی مجاز هستند که ما قبلاً انفاق مال را عملاً انجام داده باشیم. در غیر این صورت توصیه‌ی خشک و خالی و بدون انفاق نه دردی از فقرا را درمان می‌کند و نه خداوند را راضی می‌نماید. بلکه این کار ادعای بدون عمل است و بر اساس سوره‌ی عنکبوت گناه کبیره نیز محسوب می‌شود. چنانکه خداوند می‌فرماید: یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لا تَفْعَلُونَ [2] یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید چرا چیزهایی را می‌گویید که بدان‌ها عمل نمی‌کنید گناه بسیار بزرگی است اینکه چیزی را بگویید که بدان عمل ننمایید.

سپس در آیه‌ی 18 همان سوره به مطلب تکان دهنده‌ای اشاره می‌نماید و آن اینکه تنها کسانی وارد این مرحله‌ی ایمان (اصحاب الیمین) می‌شوند که امور مذکور را در خطوط قبل، را عملاً انجام داده باشند. در غیر این صورت مرحله‌ی نفس اماره (که در این مرحله به هیچ وجه کوچکترین حالت ایمانی وجود ندارد) قرار می‌گیرند. و بایستی بزودی از این بدبختی و گمراهی بزرگ، خود را برهانند. زیرا موارد مذکور از ابتدایی‌ترین خصوصیات اصحاب الیمین در مورد انفاق مال می‌باشد.

پس در این حالت، ایمانی وجود ندارد چون ایمان، تنها گفتار صرف نیست بلکه عقیده‌ای است که حتماً بایستی از طریق عمل تصدیق گردد. (لیس الایمان بالتمنی و لا بالتحلی ولکن ما وقر فی القلب و صدقة العمل: ایمان با ارزو و ظاهر سازی نیست بلکه چیزی است که در قلب استقرار می‌یابد و عمل نیز وجود آنرا تایید می‌نماید.)

برای تایید مطالب گفته شده در ایات 19 تا 20 همین سوره این قضیه را بیان می‌دارد که کسانی که این امور را عملاً انجام نداده باشند و با وجود این حالت باز ادعای ایمان نمایند در حقیقت عملاً به آیات خدا کفر ورزیده‌اند. زیرا کلمه‌ی کفر بر اساس لغت عربی و بیان قرآن چیزی جز پوشانیدن قولی و عملی حق نیست. و قبلاً این را دانستیم که خداوند مسئله‌ی انفاق مال را از خصوصیات اولیه‌ی اصحاب الیمین مقرر نموده است در نتیجه بر اساس آیات شماره‌ی 10 تا 20 سوره‌ی بلد کسانی که خود را اهل ایمان محسوب می‌دارند و عملاً به انفاق مال در راه خدا نمی‌پردازند کافر بوده و به عنوان منکران این آیات شناخته خواهند شد. و در صورت اصرار بر آن در آتش سر پوشیده‌ی جهنم، معذب خواهند گردید.

اما موضع سابقین بر اساس قرآن این است: ...وَ یؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ... [3] یعنی: دیگران را بر خود ترجیح می‌دهند در حالی که خودشان به این اموال بیشتر از فقرا نیازمند هستند. البته ما هنوز در مراحل اولیه‌ی ایمان قرار داریم و درجه‌ی بالای سابقین فعلاً در دسترس ما قرار نگرفته است. اما بایستی رسیدن به این درجه‌ی عالی را در سر لوحه‌ی تلاش‌هایمان قرار دهیم. تا خداوند ما را از این طریق به رستگاری و سعادت در دو جهان نائل نماید.

برادران و خواهران ایمانی: اینک با توجه به موارد مذکور در سوره‌ی بلد چه نظری دارید؟ آیا با وجود وضعیت نامناسب ایمانی باز می‌توان خود را در زمره‌ی معتقدان و مؤمنان صادق به سوره‌ی بلد محسوب نمود؟ و از این بیشتر داعیه‌ی دینداری و دعوتگری را نمود. در حالی که هنوز با این معیار روشن خود را محک نزده‌ایم.

پس همچنان که قبلاً دانستیم بایستی از وضعیت فعلی ایمانی خود راضی نباشیم و مجدانه تلاش نماییم که همانند سابقین اولین از مهاجرین و انصار رفتار نماییم و زمانی فرا برسد که به درجه‌ای از ایمان برسیم که خود و نیازهای خویش را فراموش نماییم و از ایثار مال به مساکین لذت ببریم.چنانکه بخیلان از منع بخشش مال به دیگران لذت می‌برند. البته رسیدن به این مرحله از ایمان بایستی از آرزوهای همه‌ی ما باشد. در غیر این صورت خداوند را تسبیح ننموده‌ایم زیراتسبیح عبارت است از اینکه ما عملاً و با سرعت از نقص فرار نموده و به سوی کمال حرکت کنیم و از این طریق خداوند را از نقص دور نماییم. اما تأسف بزرگ این است که گرچه ما عملاً به این مضامین قرآنی بسیار کم کار هستیم با این وصف در عالم خیال، خود را جزو درجه‌ی سابقین مقرر نموده‌ایم.

با توجه به صفات اصحاب الیمین در مورد انفاق مال می‌توان این را بیان داشت که تنها هنگامی در اولین مراتب ایمان قرار می‌گیریم که عملاً به انفاق ایمان بپردازیم. در غیر این صورت از دایره‌ی ایمان خارج خواهیم شد و در عالم پس مرگ ما را در زمره‌ی بی‌باوران به قیامت، اصحاب المشئمه و کافران محسوب خواهند نمود.

اگر واقعاً به کتاب خدا ایمان داریم بایستی با معیارهای آن خود را بسنجیم نه با امنیه و آرزوهای خود. زیرا موضع ایمان و کفر در قلب انسان بطور همزمان قرار نمی‌گیرند. به عبارت دیگر هرگاه انسان در تمامی مراحل زندگیش به طور مستمر فرمانبردار خدا باشد می‌توان او را مؤمن صادق نامید در غیر این صورت بایستی او را کافر نامید.

توضیح اینکه دانستن معانی واژه‌های فقیر و مسکین بر اساس مفاهیم قرآنی برای همیشه از ما انفاق مستمر و چشمگیر را می‌طلبند. به این صورت که واژه‌ی فقیر به معنی کسی است که بر اثر حوادث ناگوار در چاله‌ای از گرفتاری‌های زندگی قرار گرفته باشد که می‌بایست از طریق همکاری مسلمانان بصورت یکباره از این حالت خارج گردد. یعنی بایستی به اندازه‌ی تأمین کامل نیازش و به شیوه‌ی یکباره از انفاقات موجود برخوردار شود نه اینکه گدا پروری شود و برای همیشه در انتظار کمک‌های ناچیز مردم باشد و از این طریق عزتش پایمال شود. البته تا زندگی بر روی زمین ادامه دارد وجود این گونه افراد مسلم است لذا بایستی بصورت مداوم قسمتی چشمگیر از انفاقات موجود به این گونه افراد داده شود تا بدین وسیله از چاله‌ی فقر رهانیده شوند.

همچنین واژه‌ی مسکین به معنی کسی است که بر اثر از کار افتادگی و ناتوانی در امرار معاش (مریضی،پیری و...) خانه نشین شده باشد و هیچ گونه درآمدی نداشته باشد. این گونه افراد نیز برای همیشه در جامعه‌ی بشری وجود نخواهند داشت و باید به طور مداوم و تا زمان مرگ، بصورت ماهانه حقوق کافی دریافت دارند. زیرا برای ادامه‌ی حیات بدین گونه امکانات نیازمند هستند. این تکالیف ایمانی بر همه‌ی مسلمانان واجب است چه در زمان حاکمیت حکومت اسلامی و چه در زمان عدم حاکمیت دین خدا.

جمع‌آوری و توزیع انفاق در زمان حاکیت دین خدا توسط حکومت اسلامی انجام می‌شود اما در هنگام نبود حاکمیت دین خدا بر عهده‌ی جماعت‌های اسلامی می‌باشد و تاکنون این مطلب مهم را دانستیم که انفاقات فردی مورد رضایت شارع نیستند بلکه جمع‌آوری و توزیع انفاق در میان فقرا و مساکین و... بایستی به شیوه‌ی جمعی انجام شود.

در اینجا می‌طلبد معنی انفاق را بیان کنیم تا طبق مفاد آن میزان انفاق مال و انچه را خداوند در زمینه‌ی انفاق از ما طلبیده است تشخیص دهیم. انفاق در لغت به معنی سوراخی است که از طرفی می‌توان در آن وارد شد و از طرف دیگر از آن خارج گردید.و در اصطلاح قرآنی عبارت است از اینکه انسان مسلمان در زیر انبار اموالش تونلی شیب‌دار بزند تا بدین وسیله آنچه مازاد بر احتیاج زندگی انسان است از آن بگذرد و به نیازمندان برسد.

چنانکه قرآن می‌فرماید:... وَ یسْأَلُونَکَ مَاذَا ینفِقُونَ قُلْ الْعَفْوَ...[4] یعنی: از تو سؤال می‌کنند چه چیزی را ببخشند؟ در پاسخ بگو از آنچه مازاد بر احتیاج است ببخش. پس اصل در انفاق این است که نیازهای اساسی همه‌ی افراد جامعه تأمین شود. حالا اگر این کار با دادن زکات واجب تأمین شود دیگر درخواستی از انسان مسلمان نمی‌شود. اما اگر این کار با دادن زکات واجب تأمین نشد بایستی تا رفع احتیاج از مستمندان انفاق مال را ادامه داد. در غیر این صورت انفاق مورد رضایت خداوند ادا نشده است. و باید خود را در مقابل همه‌ی آثار ناگوار فقر (کفر و بی‌اخلاقی و انواع فساد) که دامنگیر جامعه می‌شود مسئول دانست.

همچنین منظور از مازاد بر احتیاج این است که زندگی مادی انسان دور از افراط و تفریط و اسراف و تبذیر اداره شود. ضمناً آنچه در زمینه‌ی انفاق مال، حکیمانه و مورد رضایت خدا و رسول است این است که انفاق مال به صورت جمعی صورت گیرد نه به صورت انفرادی حال چه زکات واجب باشد و چه انفاقات دیگر.

آنچه را گفتیم برگرفته از زندگی صحابه‌ی پیامبر خدا می‌باشد نه برداشت‌های شخصی خود از کلام خدا. و طبیعی است که تنها وقتی خدا از ما راضی می‌شود که زندگی خود را همانند صحابه‌ی خدا بناییم در غیر این صورت به عنوان مومن واقعی محسوب نخواهیم شد.

خلاصه‌ی مطلب این است که با استماع و فهم مقتضیات این آیات دریافتیم که یا ما عملاً جزو یهودی صفتان هستیم که در برابر فرامین قرآنی می‌گفتند: ...سَمِعْنَا وَعَصَینَا...[5] یعنی: شنیدیم ولی نافرمانی نمودیم و یا جزو مؤمنان واقعی هستیم که روششان این است که: ... سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیکَ الْمَصِیرُ...[6] یعنی: شنیدیم و عملاً بدان ملتزم شدیم پس خدایا اگر در هنگام عمل به فرامین تو اشتباه نمودیم از خطاهای ما در گذر زیرا سرانجام کار ما به سوی تو خواهد بود.

در اینجا لازم به تذکر است که بر اساس بیان قرآن انفاق مال از ثروت انسان نمی‌کاهد و طبق وعده‌ی قاطع قرآنی مندرج در آیه‌ی 39 سوره‌ی سبا اموال انفاق شده در حیات دنیا مجدداً در ثروت انسان جایگزین می‌شود قُلْ إِنَّ رَبِّی یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیقْدِرُ لَهُ وَمَا أَنفَقْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَهُوَ یخْلِفُهُ وَهُوَ خَیرُ الرَّازِقِینَ یعنی: بگو براستی پروردگار من رزق را برای هر کس که بخواهد [در راستای امتحان انسان و مصلحت خواهی متخصصانه برای او] گسترش می‌دهد و یا تنگ می‌نماید. و آنچه را انفاق می‌کند دوباره جایگزین می‌نماید [در حیات دنیا] و خداوند بهترین روزی دهندگان است. و این امر مانع اجر اخروی نیز نمی‌شود.

و از جهت دیگر طبق سنت قضا و قدر الهی آنچه برای انسان مصلحت بوده قبل از خلق انسان و جهان هستی مقرر شده است و آنچه برای ما مقرر است (بدون کم و زیاد) خواهیم رسید. و خداوند کفیل رزق بندگانش می‌باشد أَلَیسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ... [7] یعنی: آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ پس نباید به خاطر ترس از فقر از انفاق مال در راه خدا خودداری نمود.

بر اساس مندرجات قبلی باید متعهد شویم که همه‌ی ما بر اساس معلومات کسب شده از قرآن قاطعانه و با شوق فراوان به اجرای عملی فرامین خداوند در تمامی زندگی (خصوصاً در زمینه‌ی انفاق مال در راه خدا) همت گماریم تا از این طریق سعادت هر دو جهان را بردست آوریم.

و با امنیه و آرزوهای بی اساس و انتخاب حیات گناه‌آلود و مضر دنیا خود را فریب ندهیم و تا مهلتی بر این عمر زودگذر باقی است در زندگی خود عملاً تجدید نظر نماییم و با معیارهای قرآنی زندگی خود را بسنجیم و با جدیت تمام خود را برای دادگاه پر مخاطره‌ و رسوا کننده‌ی قیامت آماده نماییم و همیشه و در هر حال هواهای نفسانی خود را دشمن بداریم و مصالح خود را در اختیار خداوندی قرار بدهیم که بی‌نهایت علیم، حکیم و رحیم می‌باشد.

و خداوند از طریق سه مرحله (حیات دنیا ـ حیات برزخی ـ بهشت جاویدان) به تمام آرزوهای بی‌نهایت ما عملاً پاسخ خواهد داد. اما این کار ممکن نخواهد بود مگر اینکه واقعاً به حکمت و کاردانی خداوند مؤمن شویم هم در زمان وقوع خوشی‌ها و هم در هنگام وجود ناملایمات. زیرا تنها کسی که حقیقتاً در دو جهان از لحاظ مادی و معنوی مصلت خواه ما بوده و خواهد بود خداوند رحمان و رحیم و فوق تخصص جهان هستی می‌باشد.

چنانکه خداوند در این باره می‌فرماید: کُتِبَ عَلَیکُمْ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَهُوَ خَیرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیئاً وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ[8] یعنی: قتال با کافران بر شما واجب گردید در حالی که آن را ناخوشایند می‌دانستید در صورتی که چه بسیار چیزها وجود دارد که شما آن را ناخوشایند می‌دانید اما برای شما سودمند است و چه بسیار چیزها را خوشایند می‌دانید اما برای شما شر و ضرر است. پس تنها خداوند منافع و مضار حقیقی انسان و موجودات را می‌داند و شما نمی‌دانید.

* اندیشه‌ی اصلی مقاله برگرفته از آثار استاد علامه‌ ناصر سبحانی – رحمه‌ الله‌- می‌باشد.


پاورقی‌ها:
----------------------------------------------

[1]- قرآن کریم، سوره‌ی ذاریات، آیه‌ی 56.

[2]- قرآن کریم، سوره‌ی صف، آیه‌ی 2 تا 3.

[3]- قرآن کریم، سوره‌ی حشر، آیه‌ی 10.

[4]- قرآن کریم، سوره‌ی بقره، آیه‌ی 219.

[5]- قرآن کریم، سوره‌ی نسا، آیه‌ی 46.

[6]- قرآن کریم، سوره‌ی بقره، آیه‌ی 285.

[7]- قرآن کریم، سوره‌ی زمر، آیه‌ی 36.

[8]- قرآن کریم، سوره‌ی بقره، آیه‌ی 216.